غرامت های مالی را که شخص جانی در جنایتهای غیر عمدی باید بپردازد ، دیات گویند. همین طور در جنایت عمدی در صورتی که مجنی علیه یا اولیای او به جای قصاص به دریافت علیه یا اولیای او می توانند از لحاظ مقدار با جانی صلح کنند.
معنای لغوی دیه
دیه که یک واژه عربی است، در اصل به صورت وَدی بوده است که حرف «واو» از اول آن حذف شده و حرف «ها» در آخر کلمه به جای آن قرار گرفته است. (مانند هبه که اصل آن وهب است)وَدی معانی مختلفی دارد ، همچون جاری شدن چیزی ، جاری شدن چیز مایع ، نابودی و …
هنگامی که این کلمه به صورت دیه در می آید معنای خون بهای مقتول یا عضو را پیدا می کند و این معنا به معنای اصلی کلمه نیز نزدیک است، چون عامل خونبها ریختن و جاری کردن خون مجنی علیه است. در قاموس که کتاب لغت معتبری است دیه را اینگونه معنا می کند؛ دیه خونبهاست که حق کشته شده (قتیل) است.راغب در معجم الفاظ قرآن می فرماید « یقال لما یعطی فی الدم دیه »؛ آنچه در خون (قتل) پرداخت می شود. دیه نام دارد . در کتاب لسان العرب آمده است :
الدیه : حق القتیل. الجوهری : الدیه واحده الدیات و الهاء عوض من الواو … ؛
دیه حق مقتول است.
دیه مفرد دیات است و «هاء» عوض از «واو» است. در فارسی به آن خون بها می گویند.
در روایات و کلام عرب ، کلمه عقل نیز به جای دیه به کار رفته است و عقل به معنای منع و نهی است و دلیل اینکه دیه را عقل نام نهاده اند آن است که وضع دیه مانع می شود که مردم همدیگر را به قتل برسانند. معنای دیگر عقل ، بستن زانوی شتر است و علت این که به دیه نیز عقل می گویند این است که در زمان جاهلیت برای خونبها فقط دیه پرداخت می شد و اقوام قاتل شب هنگام شترانی را نزدیک خانۀ اولیای مقتول می بردند و زانوی شتران را در آنجا می بستند و صبح که اولیای مقتول از خانه خارج می شدند شتران زانو بسته را در کنار خانۀ خود می دیدند.
دیه در اصطلاح
در ماده ۲۹۴ ق.م.ا اصطلاح دیه چنین تعریف شده :
دیه مالی است که به سبب جنایت بر نفس یا عضو ، به مجنی علیه یا ولی یا اولیای دم او داده می شود. مطابق نظر دکتر گرجی ، این تعریف کامل نیست و جنایت بر منفعت (مانند آسیب رساندن به شنوایی که بدون آسیب دیدن ظاهر عضو صورت می پذیرد) را در بر نمی گیرد. اما به نظر می رسد که می توان از بین بردن کارایی یک عضو را جنایت برآن تلقی کرد. هرچند که در ظاهر به عضو آسیبی نرسد.
دکتر گرجی دیه را این گونه تعریف می کند
غرامت های مالی را که شخص جانی در جنایتهای غیر عمدی باید بپردازد ، دیات گویند. همین طور در جنایت عمدی در صورتی که مجنی علیه یا اولیای او به جای قصاص به دریافت علیه یا اولیای او می توانند از لحاظ مقدار با جانی صلح کنند.
امام خمینی (ره) در تعریف دیه آورده است:
و هی المال الواجب بالجنایه علی الحرفی النفس أومادونها ، سواء کان مقدراً أو لاوربما یسمی غیرالمقدر بالأرش والحکومه و المقدر بالدیه
دیه مالی است که به دلیل جنایت بر نفس فرد آزاد و یا کمتر از آن(نفس) واجب می شود ، چه میزان آن معین باشد چه نباشد و بسا مواردی را که میزان آن معین نباشد أرش و حکومت نامیده و دیۀ معین را دیه نامگذاری کرده اند. تعریف حضرت امام تقریباً مشابه تعریف صاحب جواهر است.
آیا دیه حکمی تأسیسی است یا امضائی
در بین قبایل عرب پیش از اسلام، نظام واحدی در خصوص خون خواهی حاکم نبود و در پی قتلی که صورت می گرفت ، اعم از عمدی و یا غیرعمدی ، خون های بسیاری ریخته و حرمت های فراوانی شکسته می شد ، گویی همۀ افراد قبیله در پی قتل یکی شان چنان اولیای دم در انتقام جویی می کوشیدند و به تعبیری ، تا انتقام خون ریخته شده را نمی گرفتند آرامش احساس نمی کردند تا آن که با توجه به جنگ ها و خون ریزی هایی که در پی قتل یکی از افراد قبیله رخ می داد ، برای پایان دادن به انتقام و منازعات و درگیری های خونین نظام پرداخت دیه در بین اعراب قبل از اسلام متداول گردید. برای همین قبل از ظهور اسلام نیز در بین اعراب جاهلی نظام دیه حاکم بوده است.
در روایتی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام) وصیتی کرده اند ، آمده است :
یاعلی ان عبدالمطلب سنّ فی الجاهلیه خمس سنن أجراها الله له فی الاسلام [الی أن قال :] و سنّ فی القتل مئه من الا بل فأجری الله ذلک فی الاسلام
ای علی ، همانا عبدالمطلب در جاهلیت پنج سنت را بنا گذاشت که خداوند آن پنج سنت را در اسلام جاری کرد :
تا آنجا که فرمود: و در قتل ، سنت صد شتر را بنا نهاد که خداوند آن را در اسلام جاری دانست.
از این روایت و روایات دیگری که در متون روایی ما آمده است چنین استفاده می شود که پیش از ظهور اسلام (در جاهلیت) عبدالمطلب صد شتر را دیۀ قتل می دانست و اسلام نیز آن را امضاء کرد. بنابراین دیه در شریعت اسلام حکمی امضائی است نه تأسیسی.
انواع دیه
دیه را به اعتباری می توان به دیۀ اصلی و دیۀ بدلی تقسیم کرد :
دیۀ اصلی دیه ای است که با قتل شبه عمد و یا خطای محض ، اصالتاً ثابت می شود. به تعبیر دیگر دیه در این دو مورد اثر اصلی و اولی جنایت ارتکابی است. البته این دو با هم تفاوت دارند. در قتل شبه عمد شخص جانی مسئول پرداخت دیه می شود ، اما مطابق نظر مشهور فقها در قتل خطای محض ، عاقلۀ جانی مسئول پرداخت دیه به شمار می روند.
دیۀ بدلی ، همان دیۀ بدل از قصاص به شمار می آید. یعنی در جائی که حکم اصلی و اولّی قصاص است ، اما به دلیل فقدان یکی از شرایط قصاص و یا به دلیل توافق جانی و اولیای دم ، دیه پرداخت می شود.
دیۀ بدلی به دو دسته تقسیم می شود :
الف : دیۀ بدلی اختیاری
ب : دیۀ بدلی قهری
دیۀ بدلی اختیاری در موردی است که اولیای دم از قصاص صرف نظر می کنند و به دریافت دیه با جانی به توافق می رسند. همان طور که ماده ۲۵۷ ق.م.ا بدان اشاره دارد.
قتل عمد موجب قصاص است ، لکن با رضایت ولی دم و قاتل به مقدار دیۀ کامله یا به کمتر یا زیادتر از آن تبدیل می شود.
دیۀ بدلی قهری ، به جای قصاص و در مواردی ثابت می شود که دو طرف توافقی نکرده باشند و عوامل و اسباب خارج از توافق دو طرف در کار نباشد.
مطابق قانون مجازات اسلامی در موارد زیر دیۀ بدلی قهری ثابت است.
۱-مادۀ ۲۲۰ ق.م.ا
پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشند قصاص نمی شود و به پرداخت دیۀ قتل به ورثۀ مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد.
۲-ماده ۲۲۲ ق.م.ا
هرگاه عاقل دیوانه ای را بکشد ، قصاص نمی شود بلکه باید دیۀ قتل را به ورثۀ مقتول بدهد
۳-ماده ۲۶۰ ق.م.ا
هرگاه کسی که مرتکب قتل عمد شده است فرار کند و به او دسترسی نباشد پس از مرگ قصاص تبدیل به دیه می شود.